همیشه می گفتند ترک عادت موجب مرض است
اما اینبار موجب مرگ میشود ترک عادتِ با تو بودن . . .
چه در دریــــــــــــــا
چه در رویــــــــــــــا

بر من مدم ، خاکسترم گر به باد رود سرخی ام را تاب نخواهی آورد …
بگذار گمان کنی خاموشم
گفتند محبت کن ، از محبت خارها گل میشود …
محبت کردم اما هیچکس گل نشد ؛ فقط خارم کردند
حالم توپ است …
حال همان توپی را دارم که افتاده در خانه ی همسایه ای که تهدید کرده اگر بار دیگر بیفتد با کارد پنچرش میکنم
اما !
مى شود کمکم کنید!؟
آى جماعت !
شما دقیقا چه رنگى هستید؟
من از عشق گفتم
تو مدل ماشینم را پرسیدی
من از محبت گفتم
تو محل زندگیم را پرسیدی
من از دوست داشتن گفتم
تو وضعیت حسابِ بانکیم را جویا شدی
من از ارزش ها گفتم،ارزش هایی که قیمت ندارند،امّا تو
تو قیمت ارزش ها را با اهن و کاغذ برابر کردی . . .
ازدریا پرسیدن عشق چیست، گفت:خشكیدن........از گل پرسیدن عشق چیست، گفت:پرپر شدن........ از زمین پرسیدن عشق چیست، گفت: لرزیدن............. از آسمون پرسدین عشق چیست، گفت: باریدن..........از انسان پرسیدن عشق چیست،ناگهان ندایی از درونش گفت:جدایی
ز رویت عشق را می خوانم ای دوست
مرا در عاشقی کردی تو مجنون
چه لیلاوش شدی در جانم ای دوست!

نه مهربانی تو را میخواهم ، و نه دلسوزی های تو را
نمیبخشم آن قلب بی وفای تو را
بگذار در حال خودم باشم
به تنهایی بیشتر از تو ، نیاز دارم
پس بگذار با تنهایی تنها باشم
در خلوت خویش با غمها باشم
نمیخواهم دوباره بازیچه دست این و آن باشم