اه چه شبی بود
پر از درد و اندوه ظلمانی چشمان ام تا دم صبح به در مانده شد مانده شد…
خداوندا !
مگر نه اینکه من نیز چون تو تنهایم
پس مرا دریاب
و به سوی خویش بازگردان
دستان مهربانت را بگشا
که سخت نیازمند آرامش آغوشت هستم
ازکسانیکه از من مـــــــــــتنفرند سپاسگزارم آنها مرا قویتر میکنند, از
کسانیکه مرا دوســـــــــــــــــــــت دارند ممنونم آنان قلب مرا بزرگتر
میکنند, ازکسانیکه مرا ترک میکنند متشـــــــــــــکرم آنان به من می
آموزند که هیچ چیز تا ابد ماندنی نیست, از کسانیکه با من مـــــیمانند
سپاسگزارم آنان به من معنای دوست واقعی را نشان میدهند,

لحظه ها را دیوانه وار ورق می زنم؛هرکجا که قلبم تپید، صفحه ای پاره می کنم و باز ورق می زنم،
بلکه این کتاب زودتر تمام شود.
نداشتن تو ویرانــم میكند...
و داشتنــت، متوقفم !
وقتی نیستــی كسی را نمی خواهم...
و وقتی هستی تــو ر ا می خواهم...!
رنگــهایم بی تو سیــاه است...
و در كنارت خاكستری ام...!
خداحافظی ات به جنونــم می كشاند...
و سلامت به پریشـانیـم ...!
بی تو دلـتنگــم و با تو بـی قرار...!
بی تو خستــه ام و با تو در فــرار...!
در خیـال من بــمان ....
از كنـار من بــرو ....
خــــــــــــــــــــــیابان ،
کــــــــــــــــــــــــــــــــــوچه ،
دوستت دارم های واقـــــــــــــــــــــــــــعی ،
نـــــــــــــــــــگاه های پـــــــــــــــــر از مــــــــــــــــعنی ...
هیچ کدام به درد من نــــــــــمی خورند ... !!!
من " خــــــــــــــــــــودت " را می خواهم !!!
مـــــــــــــــــــــــــــــــی فهمی ... ؟؟؟ !
خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــودت را ...
آنـــــــــــقدر نـــــــــــیستی ،
که گــــــــــــاهی حــــــــــــس میکنم ،
عشق را نـــــسیه به من داده ای ... !!!
" بـــــــــــــــ ـــــــــ ـــــــــــ ـــــــــــــی تـــــــــــــــــــابم " ... !
نـــــــــــــــقد مـــــــــــــی خواهمت ... !!!
بگذار صادقانه بگویم :
اتفاقا گشتم بود فقط مال من نبود...
بگذار دیگری بگردد لابد مال اوست...!
حرفهای زیادی داری
سکوت علامت چیست
نمیدانم علامت رضایت است یا همان جواب ابلهان خاموشی است
معنی جدیدی به سکوت داده ای
سکوتت را میفهمم
یعنی انتظار
چرا نگاه می کنی؟تنهــا ندیده ای؟به من نخنـــد…من هم روزگاری عزیــــز دل کسی بودم…
حـالا کـه میـخـواهـی بـروی لطفــا قـدمـهـایـت را تنـدتـر بـردار ...
دلـم را فـرستــاده ام دنبـالِ نخــود سیـــاه . . .
من و تیر چراغ برق دردمان یکی است …
شب که می شود ، سرمان تاریک ، دلمان پر نور …
صبح که می شود ، سرمان سنگین ، دلمان خاموش
خیلی سخته که بخوای با آب خوردن بغضت رو بفرستی پایین ، اما یه دفعه اشک از چشمات جاری بشه …
هرگز برای کسی که شما را اذیت می کند گریه نکنید
در عوض لبخند بزنید و به او بگویید
ممنون بخاطر اینکه به من فرصت دادی تا کسی بهتر از تو را پیدا کنم . . .
گاهی سکوت
یعنی “اما” … یعنی “اگر” …
یعنی هزار و یک دلیل که “دل” میترسد بلند بگوید …
مار در آستین شرف دارد به تو
مار را خودم پرورش داده ام
نیش تو دست پرورده ی کیست ؟!